536w
Ali R
(Hi No. 1695052)
یتیم وار نشسته ام.. بادستی ستون شده در انحنای چانه ای که
آویزان از نیامدنِ توست..
نگاهم در جلد راه فرو رفته است تا
ژستِ انتظار بگـ/ـیرم خط و خبری از تو را..
زانو بغل زده و چشم به راه مانده ام، اما
در این برهوتِ انتظار،
ســایه یا سیاهه ای که به تو مانَد پیدا نیست..
بیهوده است.. اینجا
تا چشم کار می کند تنهایی است..
می دانی..
انتظار با مُردن توفیری نمی کند..
هر دو عمر را به طعنه تمام می کنند و
جانِ دل به لب می رسانند و برآورده نمی کنند
آرزویی را که از آغوش دوبارۀ تو،
در بطن خـــیال به بار نشانده ام..
آنقدر آغوش دوبارۀ تو را
به شعر باج می دهم تا قهرت را بی اعتبار کنم..
اصلا به درک که موی این امید هم در انتظار تو سپید شود..
بالاتر از سیاهی که رنگی نیست..
یا برمیگردی.. یا میمرم..