Avatar
580w
Zibatarin Roya (Hi No. 1672124)
Tweet
1 like
Like
Like
Like
Like
Like
Like
Like
Like
Like
Like
54 Comments
Sami . :577w
Peyman :سلام 578w
@mid :578w
Iraj :باید امشب بروم من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم حرفی از جنس زمان نشنیدم هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت....579w
Zibatarin Roya : Farshid579w
Farshid :579w
Zibatarin Roya : Iraj579w
Iraj : Zibatarin Royaبی رحم579w
Zibatarin Roya : Irajمن واسه چي ؟579w
Iraj : Zibatarin Royaشما اشکمو در آوردی 579w
Zibatarin Roya : Irajچرا گريه ميكنين؟579w
Iraj : Zibatarin Roya579w
Zibatarin Roya : Iraj579w
Zibatarin Roya : Arman579w
Iraj :579w
Arman :579w
Iraj : Zibatarin Roya سلام. مرسي579w
Zibatarin Roya : Irajسلام. ممنونم از حضورتون. و ممنونم از متن زيباتون579w
Iraj :دیدی که دردلش اثری از وفا نبود؟؟ دیدی که کرد آنچه به عاشق روا نبود؟ یا با منش نبود وفا، یا که از روز ازل، او را به هیچ روی، نصیب از وفا نبود!!! لیکن چه غم که یار وفا کرد یا نکرد -در درس عشق حرفی از این ماجرا نبود!! ما را بس است، اینکه از یادش نمی بریم.... دیگر چه غم که در غم ما بود یا نبود.....، صد نکته گفتمش بزبان نگه ولی، بامن نگاه او نگاه آشنا نبود....، یک عمر داشتم گله از بخت و عاقبت، دیدم ز چشم یار که حکم قضا نبود، دیدی رفت و گفت در سر تو مهر دیگریست...، ميخواست پا کشد زمن اینش بهانه بود..!!!!!!!!579w
Zibatarin Roya : Iraj579w
See More
Copyright © 2014-2025 Hi Technology, Inc. All rights reserved.Hi for iPhoneHi for AndroidPrivacyTerms