Avatar
577w
Zibatarin Roya (Hi No. 1672124)
Tweet
1 like
Like
Like
Like
Like
Like
Like
Like
Like
Like
Like
54 Comments
Sami . :574w
Peyman :سلام 575w
@mid :575w
Iraj :باید امشب بروم من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم حرفی از جنس زمان نشنیدم هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت....575w
Zibatarin Roya : Farshid576w
Farshid :576w
Zibatarin Roya : Iraj576w
Iraj : Zibatarin Royaبی رحم576w
Zibatarin Roya : Irajمن واسه چي ؟576w
Iraj : Zibatarin Royaشما اشکمو در آوردی 576w
Zibatarin Roya : Irajچرا گريه ميكنين؟576w
Iraj : Zibatarin Roya576w
Zibatarin Roya : Iraj576w
Zibatarin Roya : Arman576w
Iraj :576w
Arman :576w
Iraj : Zibatarin Roya سلام. مرسي576w
Zibatarin Roya : Irajسلام. ممنونم از حضورتون. و ممنونم از متن زيباتون576w
Iraj :دیدی که دردلش اثری از وفا نبود؟؟ دیدی که کرد آنچه به عاشق روا نبود؟ یا با منش نبود وفا، یا که از روز ازل، او را به هیچ روی، نصیب از وفا نبود!!! لیکن چه غم که یار وفا کرد یا نکرد -در درس عشق حرفی از این ماجرا نبود!! ما را بس است، اینکه از یادش نمی بریم.... دیگر چه غم که در غم ما بود یا نبود.....، صد نکته گفتمش بزبان نگه ولی، بامن نگاه او نگاه آشنا نبود....، یک عمر داشتم گله از بخت و عاقبت، دیدم ز چشم یار که حکم قضا نبود، دیدی رفت و گفت در سر تو مهر دیگریست...، ميخواست پا کشد زمن اینش بهانه بود..!!!!!!!!576w
Zibatarin Roya : Iraj576w
See More
Copyright © 2014-2025 Hi Technology, Inc. All rights reserved.Hi for iPhoneHi for AndroidPrivacyTerms