Avatar
595w
Zibatarin Roya (Hi No. 1672124)
Tweet
1 like
Like
Like
Like
Like
Like
Like
Like
Like
Like
Like
54 Comments
Sami . :592w
Peyman :سلام 593w
@mid :593w
Iraj :باید امشب بروم من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم حرفی از جنس زمان نشنیدم هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت....594w
Zibatarin Roya : Farshid594w
Farshid :594w
Zibatarin Roya : Iraj594w
Iraj : Zibatarin Royaبی رحم594w
Zibatarin Roya : Irajمن واسه چي ؟594w
Iraj : Zibatarin Royaشما اشکمو در آوردی 594w
Zibatarin Roya : Irajچرا گريه ميكنين؟594w
Iraj : Zibatarin Roya594w
Zibatarin Roya : Iraj594w
Zibatarin Roya : Arman594w
Iraj :594w
Arman :594w
Iraj : Zibatarin Roya سلام. مرسي594w
Zibatarin Roya : Irajسلام. ممنونم از حضورتون. و ممنونم از متن زيباتون594w
Iraj :دیدی که دردلش اثری از وفا نبود؟؟ دیدی که کرد آنچه به عاشق روا نبود؟ یا با منش نبود وفا، یا که از روز ازل، او را به هیچ روی، نصیب از وفا نبود!!! لیکن چه غم که یار وفا کرد یا نکرد -در درس عشق حرفی از این ماجرا نبود!! ما را بس است، اینکه از یادش نمی بریم.... دیگر چه غم که در غم ما بود یا نبود.....، صد نکته گفتمش بزبان نگه ولی، بامن نگاه او نگاه آشنا نبود....، یک عمر داشتم گله از بخت و عاقبت، دیدم ز چشم یار که حکم قضا نبود، دیدی رفت و گفت در سر تو مهر دیگریست...، ميخواست پا کشد زمن اینش بهانه بود..!!!!!!!!594w
Zibatarin Roya : Iraj594w
See More
Copyright © 2014-2025 Hi Technology, Inc. All rights reserved.Hi for iPhoneHi for AndroidPrivacyTerms