Avatar
583w
Zibatarin Roya (Hi No. 1672124)
Tweet
1 like
Like
Like
Like
Like
Like
Like
Like
Like
Like
Like
54 Comments
Sami . :580w
Peyman :سلام 581w
@mid :582w
Iraj :باید امشب بروم من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم حرفی از جنس زمان نشنیدم هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت....582w
Zibatarin Roya : Farshid582w
Farshid :582w
Zibatarin Roya : Iraj582w
Iraj : Zibatarin Royaبی رحم582w
Zibatarin Roya : Irajمن واسه چي ؟582w
Iraj : Zibatarin Royaشما اشکمو در آوردی 582w
Zibatarin Roya : Irajچرا گريه ميكنين؟582w
Iraj : Zibatarin Roya582w
Zibatarin Roya : Iraj582w
Zibatarin Roya : Arman582w
Iraj :582w
Arman :582w
Iraj : Zibatarin Roya سلام. مرسي582w
Zibatarin Roya : Irajسلام. ممنونم از حضورتون. و ممنونم از متن زيباتون582w
Iraj :دیدی که دردلش اثری از وفا نبود؟؟ دیدی که کرد آنچه به عاشق روا نبود؟ یا با منش نبود وفا، یا که از روز ازل، او را به هیچ روی، نصیب از وفا نبود!!! لیکن چه غم که یار وفا کرد یا نکرد -در درس عشق حرفی از این ماجرا نبود!! ما را بس است، اینکه از یادش نمی بریم.... دیگر چه غم که در غم ما بود یا نبود.....، صد نکته گفتمش بزبان نگه ولی، بامن نگاه او نگاه آشنا نبود....، یک عمر داشتم گله از بخت و عاقبت، دیدم ز چشم یار که حکم قضا نبود، دیدی رفت و گفت در سر تو مهر دیگریست...، ميخواست پا کشد زمن اینش بهانه بود..!!!!!!!!582w
Zibatarin Roya : Iraj582w
See More
Copyright © 2014-2025 Hi Technology, Inc. All rights reserved.Hi for iPhoneHi for AndroidPrivacyTerms