552w
Omid
(Hi No. 2104507)
امروز کنکور بودامتحان. کاملا ناعادلانهای بود
در حق من منظوم ظلم شد
مثلا اگه همه 3 ساعت زمان داشتن
من 1 ساعت زمان داشتم
از بس بهم ظلم شده
نمیدونم از کجا شروع کنم
رفتیم سر جلسه ی امتحان
سوالارو دادن
ما گفتیم. بسم الله. شروع کردیم
ما سوال 12 بودیم
یه نگاه به بغل دستی محترم کردیم. دیدیم اوشون سوال 25
مارو میگی پیش خودمون گفتیم این داره تند تند میخونه جواب میده حتما درسخونه
شروع کردیم از رو دستش زدن
جونم براتون بگه سوالا عوض شد
دیدیم ای سوالارو بدون خوندن داره جواب میده چنتا که از رو دستش زدم
گفتم چیکار میکنی از روشون بخون قشنگ جواب بده
یه حرفی زد اشک تو چیشام جمع شد
بهم گفت از همو اولین سوال داشته شانسی میزده
مارو میگی. ر...د...م به خودمون
همینجور که داشتم میگفتم
وقت ما داشت تموم میشد که به خودمون اومدیم
گفتیم یا. م....ر...ن....م
یا میبریم
جونم براتون بگه وقت 3 ساعت ما
به همین سادگی و به همین خوشمزگی شد 1 ساعت
که الهی شکر خوب خونده بودم همین یک ساعت کافی بود
و به اونجا نکشید که بخواد پاچه خواری مراقب بکنی برا وقت بیشتر
نتیجه اخلاقی:
هیچوقت به بغل دستیاتون نگین محترم
من گتنم
تو زرد از آب در اومد
شما نگین