553w
Danial
(Hi No. 3148310)
من فیک هستم قسمت سوم..من از شرم درخترای حاجی سرم رو انداخته بودم پایین چون بالای سینه هاشون پیدا بود رضا هی میگفت هی میخندید از بس گفت مامی من فکر کردم اسم ننش مامی گفتم ببخشید من اصلا اسم شما تاحالا به گوش نخورده بود مهوش خانم گفت. مگه تو اسم منو میدونی مو هم گوفتم ها می اسم شمو مامی نیست تا این رو گفتوم انگو که مو جک سیشون تعریف کردوم پوکیدن از خنده ومو تمام صورتوم از خجالت سرخ شد لهجه دهاتیم باعث شده بود که همه ی خونواده حاجی از من خوششون بیاد شام که خوردیم رفتیم تو اتاق رضا وپسر حاجی سیگار درآورد وبهم تعارف کرد منم چون هراز گاهی با بچه های روستا سیگار میکشیدوم ازش گرفتوم وروشن کردوم رضا که سیگار کشیدنمودید بهم گفت انگاری اصلا سیگاری نیستی موهم گفتوم نه نیسوم عشقکی گا گداری میکشم ورضا شروع کرد کارای دکون رو بهم گفتن که باید چیکار کنم صب گاه بیدار شدم همه خواب بودن رفتم بیرون تو حیاط خیلی حیاط خوشکلی داشتن پیش خودوم داشتم به شام دیشو فکر میکردوم ما سی عروسیامون هم ایطوری شوم نمیدادن ملت بعد اینا شوم معمولیشون اینجوری هست وای ب حال عروسیاشون خدا میدونه اونجا چی میخورن ۰۰۰۰۰۰۰