553w
Danial
(Hi No. 3148310)
من فیک هستم قسمت اول...ساعت حدودا ۲نیمه شب بود که از سر زمین برمیگشتم ماشین شاسی بلندی کنار جاده وایساده بود منم وایسادم مرد جاافتاده ای که دستاش سیاه شده بود کنار ماشین وایساده بود ماشینش خراب شده بود منم که از ماشین سر در نمیوردم برف شروع به باریدن کرد وحاج علی رو سوار موتور کردم وبردمش خونه ننم رو بیدار کردم تا از حاجی پذیرایی کنه. ومنم بخاطر اینکه حاجی خیالش از بابت ماشین راحت بشه رفتم با تراکتور سعید کلو ماشینش رو آوردم برف سنگینی نشسته بود روی جاده وحاجی برف گیر شد ۳روز حاجی خونه ما بود وتعمیر کار آوردیم ماشینش رو راه انداخت ورفت ننم خیلی از حاجی پذیرایی کرده بود حاجی مقداری پول میخواست بده به ننم ولی ننه گل نساءقبول نکرد حاجی آدرس وشماره تلفنش رو داد که هر وقت کاری داشتیم بهش زنگ بزنیم من اسمم احسان هست ورو زمینهای مردم کار میکنم ی کاکای بزرگتر از خودم دارم که تو شهر سرایدار منو ننم اینجا تک وتنها تو ده هستیم چند ماهی از جریان گذشت وننم مرد بعد از مراسم خاکسپاری وچهلم ننم ی روز که داشتم برا کل اصغر خیار میچیدم به فکروم زد که بروم تهرون اونجو کارکنم فرداش بیلیط گرفتم ۰۰۰۰