ایلیا :با تیم کوهنوردی رفتم ی روستای دور افتاده استان چهارمحال بختیاری یکی از عشایرهای اونجا رو دیدم بانگاه اول منه پلید فکر.....بعداز مصاحبت بااون بزرگ وار دگرگون شدم من سوال میکردم اون با اشعارمولانا فردوسی وسعدی جواب میداد......اونوقت توی تیم ما ی مهندس وی دکتر سر ی قوطی کنسرو به هم ناسزا وحرف رکیک میزدند559w