560w
ژیـــ ـرۆ
(Hi No. 1753652)
روز سه شنبه 1393/3/13، برای همراهی با دوستان همدل و هم مسیر، در سفری دو روزه به طرف مناطق مارمیشو و کوه دالامپر، برگشتم بانه. جمعی تقریبا 35 نفره، ساعت شش و نیم صبح روز چهارشنبه به راه افتادیم، برای صبحانه در یکی از پارک های بوکان توقف کردیم، پس از آن مستقیم بطرف ارومیه، و زمانی که از شهر بطرف مناطق مرزی و سیاحتی خارج می شدیم، نزدیک ساعت یک بعد از ظهر متوجه چند پیام از طرف یکی از دوستان شدم بدین ترتیب ؛
سلام فقط بخونیدجواب ندید
یه پست بذارید برا خودم .خود خودم
مهم نیست کسی بدونه برامنه یانه
فقط بنویسید
این روزا حالم بدشده
آرامش نداشته ام دوباره رفته
آرامش درونی نه بیرونی
برام دعاکن
میدونم ک دعامیکنی
آرامش میخوام فقط دیگه هیچی هیچی
تصویر کردن حالتی که در دل و روانم شکل گرفت و حال و هوایی که برام درست شد در ظرف کلمات نمی گنجد.
اینکه انسانی که من وی را در محدوده ی شناخت جزئی خویش، پاک و محبوب خدا می دانمش هم اکنون به هر دلیلی که فقط خدا می داند دلش نا آرام گشته
، باری سنگین بر دلم نهاد و مرا شدیدا تحت تأثير قرار داد و با نگاهی به آسمان و حلقه بستن اشک در چشمانم، بزرگی خدا و ناتوانی خویش را در برابر این بنده ی خوب خدا به تصویر دل کشیدم و به فکر فرو رفتم، آنچه مهم بود برایم، در آن لحظات این بود که دیگر از اینترنت خبری نبود که بتوانم چیزی بنویسم حتی برای جواب دادن، دوم اینکه ؛ خدای من! چه باید مینوشتم برای آرام کردن دل بنده ی خوبت؟ و دیگر اینکه اعتماد این دوست به من، در این حدی که خدا می داند لیاقتش را ندارم، نباید خدشه دار میگشت و نباید گمان می کرد که برایم مهم نیست.
برای ناهار که در منطقه مارمیشو توقف کردیم، نا آرامی دلم بخاطر اینکه هیچ کاری از دستم بر نمی آمد طوری شدت گرفت که از قید نشستن با دوستان گذشتم، خداوند مهربانم فهمی عطا کرد که بفهمم و از قله ی غرور و خودشیفتگی به نوشته هایم به قعر آیم و بفهمم که تنها کاری که از دستم بر می آید دعا کردنست و افتادن به پای خدای رحمت و دلداری، برای همین هم بعد از وضو بدنبال خلوتگه ی بودم که بتوانم برای خواندن نماز و دعا از آن استفاده کنم.
در نماز حالتی پیش آمد از احساس حقارت در مقابل خدای عرش و ارض، و دیدن کوچکی خویش با آن همه ادعا در مقابل عظمت طبیعتی که به یکباره سرود عشق الهی سر داده بودند، صدای رودخانه و جمع دوستان همدل و طبیعت زیبایی که پرده از زیبایی و مهربانی آفریدگارش بر می داشت، همه و همه همراه با احساس ناآرامی دل آن دوست و اینکه اکنون تنها باید به پای خدا می افتادم.
با گفتن جمله ی ؛ رب اغفر و ارحم و انت خير الرحمین در بین دو سجده، بغض دلم ترکید و در سجده ی بعد اشکهایم جاری گشت و هوای گریه وزیدن گرفت و احساس تمنایی در دل، از خدایی که رویی برای دعا در پیشگاهش نداشتم و تنها دلخوش به آن بودم که خدایم می داند که اگر پررویی کرده و نالایقانه به درگاهش به طلب چیزی رفته ام برای خودم نیست که اعتباری نزدش ندارم و برای کسی رو به سویش کرده ام که تنها می دانم بنده ی خوب اوست و هیچ نسبتی در زمین و زمان و نفع و مصلحت و نسب با من ندارد جز اینکه انسانیست مثل من.
انقدر که از بی اعتباری خودم نزد خدا مطمئنم از مهربانی و رحمت و آرامش بخشی پروردگارم هزاران برابر بیشتر مطمئنم و به خداییش یقین دارم.
این ها را نوشتم تا آن بنده ی خوبش بداند که نسبت به غم یکی از بندگان و آفریدگان خدای خویش بیخیال نبودم و خدا می داند تمام این شب و روزها را تا به این ساعت که تازه به سنندج رسیده ام و اینها را می نویسم در فکر و خیال و دلمشغولی بوده ام در طول دوشب و حتی توی ماشین در عالم خواب نیز درگیر این موضوع بودم که چه میتوانم انجام دهم و چه بنویسم که به درد این بنده ی ربِّ ارحم الرحمین بخورد.
بر آنچه گذشت و صدق نوشته ام شاهدی جز خدا نیست و به شهادت کسی دیگر هم نیازی نیست، امیدوارم این دوست از برخورد من و ساکت ماندنم تا به الان، نسبت به هیچ کس دیگری اعتمادش لطمه نبیند که مسئولیتش دامنگیر من شود.
از دوستان همفکرم پرسیدم، گفتند که استاد در مورد ذکر مطلبی دارد که تابحال موفق به یافتنش نشده ام، در اولین فرصت که نوشته اش را بیابم در صورت تمایل حتما این مطلب را برایتان خواهم فرستاد، چراکه آرامش واقعی را راهی جز این راه نیست:
ألآ بذكر الله تطمئن القوب
19 Comments




الهی آمین برحمتک یا ارحم الرحمین که مشکل ایشون حل بشه با مشکل دیگر انسان ها560w

ایشالا که ایشونم هر مشکلی دارن با توکل به خدا حل شه…560w

راسته که به رنامه ی کار و بار له ده ست هه واله کانم دا بو، بمبوره بو جاریکی تر که خواکردی و خوم هاتم دلنیا به خه به ردارت ئه که م
زور سپاس بو تو براگیان560w

متاسفانه متوجه شدم القلوب رو اشتباه نوشتم
ممنون از اینکه آیه رو اینجا کامل آوردید سپاسگزارم560w