2'40"
557w
ژیـــ ـرۆ
(Hi No. 1753652)
دم غروب در نبود همدلی، دلم گرفته بودآهنگی که گوش دادم مرا به نوشتن واداشت، بدون فکر و تنها دل دیکته کرد و نوشتم ؛
زندگی از مرگ رویید و مرگی دیگر تولد را به دنبال خویش کشید، گریه های کودک بخاطر مرگی بود که او را از دنیای امن رحم مادر میراند، و خنده های دیگران از شادی تولد وی، یک لحظه از زندگی، هم مرگ است و هم تولد، هم گریه و هم خنده، روزهای زندگی یکی پس از دیگری ترکیبیست از مرگ و زندگی و گریه و خنده.
مرگ آرزویی و تولد امیدی در دل، مرگ عزیزی و تولد کودکی دیگر، خنده های ما و گریه های شما، گریه های ما و خنده های شما.
آدمی، خوشخیالانه در انتظار روزی که وجود ندارد، منتظر شروع زندگیست غافل از اینکه، تمام این لحظات بخش های تشکیل دهنده ی زندگیی هستند که مدتهاست شروع شده، در توهم آمدن کسی که قرار است زندگی را کن فیکون کند و معجزه ای بنماید، و نمی داند که معجزه گران تاریخ، خود سخت ترین زندگی ها را تجربه کردند.
بر سر راه زندگی چون گدایی نشستن و دلخوش به آمدن شبحی از دور که به خیالت قرار است کلید بهشت را با گنج قارون همراه خویش داشته باشد و دل به تو ببندد، خیال خامت را چگونه جمع میکنی آنگاه که بفهمی او نیز به همین خیال راهش را بسوی تو کج کرده است!
و اشتباه بعدی جدایی از او و نشستن به امید آمدن سایه ای دیگر که دیر وقت می رسد و در تاریکی شب، بدنبال بلد شهر توست تا فردا و بیشتر نمی خواهدت.
آنچه از زندگی می خواهی و در انتظارش نشسته ای چند قدم آنطرف تر پشت کوه اراده و تلاش دست نخورده باقی مانده.
زندگی اسیر قانون علت و معلول است و تو در عالم خیال خویش شعار خوشبختی می دهی.
هر آنچه در آرزوهایت محو و ناپیداست اگر روزی سر راهت سبز شود و از آن تو شود، عاقبت روزی این تویی که از آن دور می شوی.
نصف عمر در آرزوی چیزهایی گذشت که تا به امروز به کار می آمد و نصف دیگر هم در حسرت نداشتنشان در نصفه ی اول عمر.
تا به کی غرقه در دریای غم و درد و مرگ خودساخته؟
زندگی جز دوست داشتن نیست، برای دوست داشتن هم باور کنید هیچ بهانه ای لازم نیست ، دردهای ما، یا در تمنای چیزی است که نداریم و یا از ترس از دست دادن چیزی که داریم و چه بی باک است زندگی در ندادن و گرفتن هردو! و لیاقتش همین است آن الماسی که عاشق شیشه شود...