559w
ژیـــ ـرۆ
(Hi No. 1753652)
عشق یعنی.... عشق یعنی نوشیدن آب زندگانی
عشق یعنی تنها و تنها دیدن زیبایی
عشق یعنی ادامه ی داستان زندگی
عشق یعنی شادی رهایی از کوری
عشق یعنی باریدن رنگ ها از زمین و زمان
عشق یعنی جاری شدن دل ها از آسمان
عشق یعنی با زمان و مکان
همصدایی زمین و آسمان
عشق یعنی بر چشمان من
برای بار اول نقش بستن تو
عشق یعنی احساس تفاوت
میان دنیا و تنهای تنها تو
عشق یعنی نگاه اسیر من
در دام جادوی نگاه تو
عشق یعنی بی تابی دل من
که دل سپرده به باغ نگاه تو
عشق یعنی فشار انتظار
تا که روبرو گردم با روی زیبای تو
عشق یعنی آن گره خورده نفس
که جان می گیرد از آرزوی دیدار تو
عشق یعنی ترس و فرار کلمات
از بیان رسای دوست داشتن تو
عشق یعنی کمر شکسته ی زبانم
زیر بار دلگفته هایم برای تو
عشق یعنی تویی
نیمه ی ناتمام خنده های من
عشق یعنی تلخی زهرابه ای
که تنها سر می کشم از پس هر خنده ای
عشق یعنی خودنمایی هر منظره ای
که خالیست از من رو در روی دلآرای تو
عشق یعنی هر آن نیمکتی
که خالیست از بودن من در کنار تو
عشق یعنی دیدن قطره های باران
روی گونه های جانربای تو
عشق یعنی رد پای گرم تو
روی برفهای سرد زمستان
عشق یعنی بوی عطر جانزای تو
سوار بر زین نسیم صبحگاهی
عشق یعنی رقصیدن برگ درختان
در هوای آمدن صدای خوشصدای تو
عشق یعنی فراخوان کوه
برای در دستانم احساس گرمای دستان تو
عشق یعنی هر آن راهی
که من و تو با هم می رویم
عشق یعنی ناز چشمه ها
جاری به امید آراستن چهره ی تو
عشق یعنی خروش رودخانه
دلشاد به آب بازی من و تو
عشق یعنی نازیدن گل به زیباییش
ناامیدانه برای غفلت من از غنچه ی لبان تو
عشق یعنی هیاهو و جنجال بهار
برای غفلت من از بهارِ بودنِ تو
عشق یعنی رقص چمنزار
از شادی آمدن قامت رعنای تو
عشق یعنی پایان سلطنت غم
در برابر لشکر لبخند های تو
عشق یعنی باطل شدن سحرِ دلتنگی
با گفتن آیه ی سلام تو
عشق یعنی...