559w
ژیـــ ـرۆ
(Hi No. 1753652)
دوستان خوبم سلامسلام من به تو یعنی برای توست از جانب من ؛ سلامتی، آرامش، شادی، عشق،آزادی، خیرخواهی، انساندوستی و خدادوستی
راستش را بخواهید، بی کلک دوستتان دارم.
در پس تمام نوشته ها و اسم های مستعار یا واقعی، همچو خودم شما را انسانی پر از درد و رنج و غم و اندوه، نیز لبریز ازشور و شوق و اشتیاق و امید و آرزو می دانم.
در طول این مدت شش ماه که در دنیای مجازی و با برنامه ی دی دی گذشت، ورای جملات و متن ها و پست های شما، انسان را آنگونه که هست فهمیدم و به شناختنش پرداختم.
برای زندگی خویش، از شماها، بیشتر از آنچه حتی بدانید، درس ها آموختم، پیش تر، اگر رنگ ها به چشمم می آمد، اکنون یکرنگی را در روان شما با عنوان انسانیت انسان، چون گوهری نایاب، به عیان می بینم .
فهمیدم که گمشده ی من و شما، زیر خروارها باور به گند کشیده شده و زندگی به غارت رفته، انسانیت و خداست.
فهمیدم که تشیع و تسنن و اسلام و مسیحیت و فلان و بهمان، درمان درد انسانی من و تو نیست.
گمشده ی من و تو، خدا و انسان است و رابطه ای عاشقانه بین این دو.
اگر عاشق و معشوق خدای خویش شویم نه من می ماند و نه تو.
من، دشمن تو که هنر معشوق منی نیستم، تو هم دشمن من که عاشق خدای تو هستم نباش، نه به نام خدایی که به خیالت جانبدار توست و دشمن من و نه به نام علی که من نیز دوستش دارم چون تو.
من گاندی و چگوارا و ماندلا را نیز پیامبرانی می دانم به کمک خدا و از سوی انسانیت فراموش شده ی انسان.
هر آیینی که مرا به دشمنی با تو وادارد، در آیین من باطل است.
تا خوبی های تو هست و مرا شاد می کند، دیدن بدیهایت از بی لیاقتی من است.
آنگاه که من و تو بدنیا آمدیم، اگر جایمان را عوض می کردند، اکنون من صاحب باور های تو بودم و تو نیز در جای من، پس اگر عاقلی بیهوده بر طبل حقانیت باورهای خویش مکوب، که افتخار، چون گاندی و ماندلا و... انسان دوستانه زیستن است.
انسانیت ما، گمشده ی ما در لابلای باورهای نابارور، به کام مدعیان خدایی، عامل رهایی ماست از بندگی انسان برای همچو من و تو او هم انسان .
دین اگر غیر عشق باشد از جانب خدا نیست.
خدا اگر عاشق نباشد حاکمی ستگمر بیش نیست.
خدا و دینش اگر تنها به لباس و ریش و کتابست که به خدایم قسم جز برای فریب نیست.
بندگی خالق جز در خدمت به خلق نیست و این مدعیان را، از دین و خدا هیچ خبر نیست.
حرفم به درازا کشید و این عشق را تا قیامت، پایان نیست.
این ها اساسی ترین باورهای من بودند که گفتم و می دانم به یادت نمی ماند و برای تو، شعاری بیش نیست، اما تابحال تمام آنچه از زندگی و خدا و انسان بودنم فهمیده ام بیشتر از این نیست....
امروز دل انسانی از من رنجید
چشمه ی دل ناگاه از کوه غرور جوشید
صدای آب، این جامه از کلمات پوشید
بوی خوش انسانیت را با بخشیدنم
به جان و دل پاشید
ببخش دوست من
باز هم ببخش
بزرگیت را
بازهم
....
19 Comments
Farkhondeh :555w