Avatar
584w
Toopoli (Hi No. 1905354)
يك روز چنگيز ودربا ريانش براي شكار به جنگل رفتند- 
هوا خيلي گرم بود وتشنگي داشت چنگيز ويارانش را ازپا درمي آورد-
بعد ازساعتها جستجو جويبار كوچكي ديدند چنگيز شاهين شكاريش را به زمين گذاشت وجام طلايي را در جويبار زد و خواست آب بنوشد اما شاهين به جام زد و آب بر روي زمين ريخت-
براي بار دوم هم همين اتفاق افتاد چنگيز خيلي عصباني شد و فكر كرد -اگر جلوي شاهين رانگيرم ، درباريان خواهندگفت:چنگيزجهانگشا نميتواند از پس يك شاهين برآيد -
پس اينبار باشمشير به شاهين ضربه اي زد-
پس از مرگ شاهين -چنگيز مسير آبرا دنبال كردوديد كه ماري بسيار سمي در آب مرده و آب مسموم است اواز كشتن شاهين بسيار متاثرگشت مجسمه اي طلايي از شاهين ساخت-
بر يكي از بالهايش نوشتند:
يك دوست هميشه دوست شماست -حتي اگر كارهايش شما را برنجاند-
روي بال ديگرش نوشتند: هرعملي كه از روي خشم باشد محكوم به شكست است...
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﮐﻤﮏ ﮐﻦ ... ﺩﯾﺮﺗﺮ ﺑﺮﻧﺠﯿﻢ, ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﺒﺨﺸﯿﻢ ﮐﻤﺘﺮ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﺪﻫﯿﻢ ... 

Tweet
1 like
Like
Like
Like
Like
Like
Like
Like
Like
Like
Like
17 Comments
NAVID :هر کسی همیشه اندازه درک و فهمش میفهمه او حرف میزنه او انتقال میده ب دیگران عالی بود مرسی584w
Toopoli :متشكر از همگي عزيزان 584w
rezvan :عالی بود584w
AMIR :584w
F........ :👏👏👍👍584w
°◆◇★☆LeyLa☆★◇◆° :Likee.big likeeeeeeee584w
Omid :واقعا متن عالی بود584w
Rahgozar :آمیین ...584w
Toopoli : -مرسي584w
armin :584w
Toopoli : -مرسي584w
Toopoli : Farshidناراحت نباش حتما لايق تو نبوده584w
Toopoli : Farshidباسرنوشت نميشه جنگيد584w
Toopoli : -584w
Toopoli : Farshidچيه ؟؟584w
Toopoli : پارسا.584w
پارسا. :584w
Copyright © 2014-2025 Hi Technology, Inc. All rights reserved.Hi for iPhoneHi for AndroidPrivacyTerms