4'40"
560w
ژیـــ ـرۆ
(Hi No. 1753652)
خواست خدای مهربانترینِ مهربانان بر آن تعلق گرفته که روزهای تنهایی و غم و اندوهت پایان یابد و رنجدردی چندین ساله در هوای آمدن کسی، دگرگون گشته و انتظاری شیرین گردد با کوبیدن نگاهی عاشقانه بر راه تبلورِ خواستنیْ ، شادی آفرین و عشقبار.خدای خویش را منت بر دل و دیدگان دارم که فرصت کوتاه زندگی را چنان وسعت بخشید که روزهای شادی تو نیز در آن جای گیرد. از اینکه در شادی و خوشحالی های امروزت نظاره گری سکوت پیشه ام دلشاد از سرمستی تو .، به خود می بالم.
اگر در جشن شادیت نیستم، اگر پابه پایت شاد نیستم و اگر در خنده هایت هم تراز نیستم، به حرمت غمی است که در این نزدیکی ها بر دل هزاران انسان به عیان می بینم، و به حرمت الطاف دلخدای دلم، همدل با بندگان دل غمینش منتظر آمدن شادی نوع بشر، چشم به راه باران رحمتش بر درگه عزت آفرینش به گدایی می نشینم.
مدتی هم مسیر غم هایت بودم، در دوراهی شادی تو و غمداری من ، راهی برای بودن من همراه تو نیست.
شادی هایت از آن توست و آنکه خدا، شریک شادیت آفریده او را.
آرزوهایم برایت، از آنچه امروز داری بیگانه نیست، کوچ غم و شادی را جاودانگیست.
به حرمت روزهایی که زمین وزمان و آسمان برایت پیک غم و اندوه بودند در شادی انسانی دیگر، امروز شادی هایت را داغ حسرتی نکن ، بر دلِ ناامیدْ دخترکی، قدر دان الطاف خدایت باش، و بدان که بهتر از این روزهای خنده ی تو، روزهای لبخند خدواند است در برابر دیدگانت و زل زده در چشمانت.
امروزت را چنان در غم انسان های هم نوعت جشن بگیر که فردایی دیگر، در غروبی غم انگیز، از جشن عروسی همسایه التماسش را داری.
زندگی رودی است که سرچشمه از کوهستان های سربلند خدایی می گیرد و حاصل جاری شدن پاکاب های رحمت خداییست، در طول راه آلوده می گردد به هزاران گناه و چرک غم و خونابه های ظلم و نسیان.
جاری شو و نترس
تا بسوی خدا می روی باکی نیست
خدا را با عشق و زندگی و شادی تضادی نیست
برای بندگان خدا
شریک غم باشیم و از شادی هایشان بی نیاز...
و من
مهربانخدایی دارم
او را دوستش می دارم
بیشتر از جسم و جانم
شادیم را روزی
در برابر قامت رعنایش
که سری افکنده دارم
از لبخندی جانبخش
بر سیمایش
عاجزانه التماس دارم
شادیم را من
از خدایم
گلخدایم
جانخدایم
دلخدایم
قصد گدایی دارم...