Avatar
609w
Melika (Hi No. 1783774)
Tweet
1 like
Like
Like
Like
Like
Like
Like
Like
Like
Like
Like
20 Comments
hesam :سوتي كه زياد دادم ولي چن روز پيش باسررفتم تو در يه مغازه بعدشم بايارو و فروشنده هاش كلي خنديديم اصن يه وعضيييييي607w
Amin tataloo. :یه بار با دوستم رفته بودیم رستوران,برگشتنی دوستم زودتر زد بیرون تا ماشینو روشن کنه من همینطور ک با گوشیم ور میرفتم از رستوران اومدم بیرون رفتم تو ماشین یه نفر دیگه نشستم اصلا‌ ب رانندش نیگا نکردم دیدم حرکت نمیکنه همینطوری ک سرم پایین بود گفتم فلان فلان شده راه بیفت دیگه,یهو چرخیدم دیدم یکی دیگست,یارو برگشت گفت داش چیزی زدی? از خجالت مردم607w
Amoo : mohamadبچه بودم 608w
mohamad : Amooراستشو بگو اشتباهى بود ديگه????608w
Amoo :یه بار قدیما اشتباهی به جای مادرم صاف نشستم تو بغل یه خانومه بعدش دیدم مادرم جلوم نشسته 608w
mohamad :608w
MARYAM :یه بار فروشنده مغازه رو با مانکن عوضی گرفتم 608w
mahyar 29 :سوتي زياد دادم از كدوم بگم برات608w
F........ :608w
sami :بگذریم608w
♣◆◇ALIREZA◇◆♣ :baad az chand mah ke khoonamoono forookhte boodimo jabeja shodeboodim ,ye shab raftam dar khoone ghablimoon !!!!609w
Saeid :سوتی های من حواس پرتیم توی رانندگیه که همش مسیرها رو اشتباهی میرم و کلی هم به کار خودم میخندم 609w
Saeid : Möńã609w
Melika :Monajon609w
min@ :یه روز تو خیابون یه پسره اومد بهم سلام داد منم یه لحظه نگاش کردم کپی بود با یه پسر تو فانیل دور مو نمیزد بهش سلام دادم با خنده پسره شوک شد منم به خودم اومدم از خجالت آب شدم609w
Möńã :كلا همش تو كار سوتي دادنم609w
Farshid : Tiba609w
Tiba :یه روز عصر از خواب پریدم فکر کردم صبح شده,لباس پوشیدم برم سر کار البته خب زود متوجه شدم609w
Farshid :609w
hosein :کلاس دوم دبیرستان یه شعر تو کتاب فارسی بود کلمه ز اوج (از اوج) رو خوندم zavaj609w
See More
Copyright © 2014-2025 Hi Technology, Inc. All rights reserved.Hi for iPhoneHi for AndroidPrivacyTerms