561w
AVINDAR
(Hi No. 1726687)
مدتیست سکوت کرده دلم. سکوتی که بخشی از من نیست و بخاطر من هم نیست ، سکوتی آبستن دردی که دنیای کلمات و جملات ظرفیت تولدش را ندارند.
آنچه در پشت سد سکوتم جمع شده، زهردردی است که تنها مال من نیست و بیشترش متعلق به توست.
تویی که معشوق منی
تویی که عاشق منی
تویی که دوست منی
تویی که مخالف منی
تویی که دشمن قسم خورده ی منی
تویی که قصد جانم کرده ای
تویی که غریبه ای بیش نیستی
تویی که فقط میخوانی نوشته های من را
برایم فرقی نمی کند
تو مثل من و من مثل تو
انسان هستیم
موجودی که ظاهرش را دیده ایم
باطنش را پوشانده ایم
تو الان داری درد می کشی
دردی که برای من آشناتر از خود توسط ،
دردی که تو میکشی
من هم هضمش کردم در ذره ذره ی جسم و روحم.
درد نبودن کسی که باید می بود
درد دستهایی که نیست در دستانت.
درد نبودن نگاهی که تا اعماق نگاهت سفر کند.
درد کسی که بتواند سکوتت را برایت داستانسرایی کند
درد کسی که پاک می کند گرد غم های روی دل تو را.
درد نبودن کسی که خنده می آفریند در خانه ی دلت.
درد نبودن آنکه رنگ می کند زندگیت را به رنگ شادی و خوشبختی.
آری حق با توست
با تو، من بیگانه ام
بیگانه ی مطلق
بیگانه ای چون هزاران و میلیون ها
با غمت اما آشناترینم
با دردت دور از چشمان تو
من سال هاست همدردم
بیست سال است
که بنا می کنم روزهای زندگیم را با آجرهای کوره ی دل
مصالحی مرغوب از جنس مرگدرد
می بافد به هم روزهای زندگیم را
اینک
آرامشی دارم که تو آرزویش را داری
آرامشی که در رویاهایم
می ساختمش تنها از بودنش در کنارم
و اکنون
-دور از جانت-
در اوج دوری از او
زندگی می کنم
آرام و سرحال
دست در دستان لطیف شادی و خنده و خوشبختی
درد امروز توست که موج می زند در دریای دلم
با تو من راهی در پیش دارم برای خندیدنت
برای آنکه باور کنی انسان بودنت
پیدا کنی آن گم کرده خودت
راه دوباره زیستن
از نو بنا نهادن
زندگی را قدر دانستن
به اشتباهات گردن نهادن
و
شروعی دوباره
از صفر نه
بلکه
از هزاران پله پایینتر
.........
9 Comments
mahnaaz :سلام مدتیست از شما ویکی دیگه از دوستان خبری نیست. انشاالله که هردو سلامت باشید و دوباره شمارو زیارت کنیم558w