562w
AVINDAR
(Hi No. 1726687)
ساعت 2 نصف شبشبی که بسیاری از بندگان خوب خدا، اکنون سر بر بالش نهاده و دل به دمیدن صبحی سپرده اند که متفاوت می خواهندش.
آفتاب فردا قرار است روز اول سالی جدید را بسراید بر صفحه ی زندگی ما.
امشب آنگاه که کره ی خاکی تو، دورش را کامل کرد و بسان میلیون ها بار قبل شروع کرد به راه افتادن در همان مسیر قبلیش،
میلیون ها انسان ساکن همین سیاره ات که شاید برای تو ذره ای هم به حساب نیاید،
آمدن سالی را جشن گرفتند با هزاران آرزو،
خدا جانم
ای جانم خداااااااااااااااااااااااااااا
چه بسيار از بندگانت
که سر سفره نانی برای امشب نداشتند و برای فراخ روزی، دست بسویت بلند کردند.
کودکانی که پدر را سر سفره ی امشب ندیدند و بیاد خنده های پارسالش اشک ریختند.
آنان که امسال بوی دست پخت مادر باعث نشد بگویند آخ جون مامان - فلان غذا را -درست کرده.
بندگانی که امشب در بیمارستان، کنار عزیزانشان، سلامتی را برای بیمارشان از تو خواستند.
چشم به راهی که تا دم در زندان رفت و دیواری بلند باعث شد نبیند غایب خانه اش را.
مادری نشسته در گوشه ی اتاقی در خانه ی سالمندان که دعا بر لب در حق جگر گوشه اش، نا امید است از دیدارش تا به قیامت،
پدری دلگرفته، افتاده در خلوت تنهایی و زل زده به دستان لرزان و پینه بسته ی خود که لبخند رضایت بر لبانش می آورد ناخودآگاه، تجسم لباس تمیز و ماشین فرزند تحصیل کرده اش.
کودکی امشب دستان کوچکش را بطرفت بلند کرده که بخواهد از تو کاری برای پدر کارگرش.
بچه ای امشب بیاد نوازش مادرش افتاده است که چنین گرفته دامن مهربانیت.
دختر جوانی امشب از تو برای جهازش کمک خواسته.
آن یکی دلش بارها برای یکی از بندگان تو گریسته.
این طرف پسرکی که نگاه آن دختر که هست بنده ات، گل عشق در دلش کاشته.
این طرف تر انگار آن بنده ات دل این یکی را بد جوری شکسته.
اشک های آنکه تو دیدی، از دردی بود که دلش می کشید.
صدای بلند گریه ی عاشق بیقراری که ول کنت نبود درمانی جز لطف تو ندارد.
امشب انگار به دامن لطف و کرمت، دست های بسیاری گیر کرده بود.
امشب همه امیدشان به تو بود خدای خوبم
خداجانم
ای جانم خداااااااااااااااااااااااااااا
فدایت شوم کاری بکن
قربونت برم تلاشی بکن
دورت بگردم رحمتی بباران
اینجا همه از تو غافلیم به روزگاران
امشب که بیادتیم، لطفی کن در حد خدایی که وصفش کریم است.
اگر ما بجای یاد تو، در این زباله دان جسم و ماده به دنبال خوشبختی و آرامشیم
اگر ما خودخواه و خودپرست گشته ایم
اگر ما بجان یکدیگر افتاده ایم
اگر من سیرم و برادرم گرسنه
اگر من مظلومم و برادرم ظالم
اگر ما قاتل همدیگر بوده ایم
اگر در غم آن یکی شاد بوده ایم
اگر راه انسان بودن را به روی خود بسته ایم
خداجانم
خدای قشنگم
خدای نازنینم
خدای رحمت و عطوفت
خدای خالق مهربانی ها
فدایت شوم
فدایت شوم
فدایت شوم
تو
آری تو
تو
به دل نگیر
به دل مهربانت نگیر
به دل بخشایشگر و بخشاینده ات نگیر
آخر تو خدایی
تو والایی
تو صاحب اسماء حسنیٰ یی
تو رحمانی، تو رحیمی
خدای من تو که نه مثل مایی
فریادرس تویی
تو را به خداییت
تو را به وحدانیتت
به فریاد دردهای بندگانت رس
اینجا خدای دیگری نیست
بندگانت را غیر تو فریادرسی نیست
هلاک گشته اند بندگانت
گناه دارند ره گم کردگانت
بجانشان افتاده مرگدرد
دلهایشان را پاره کرده گرگدرد
تنها گذاشتنشان کار کریمان نیست
ول کردنشان عادت بخشندگان نیست
بیا خدای من
بیا آفریدگار من
بیا خدای خوب آدمیان
بیا خداوندگار عشق و غفران
اینجا برای تو
من گنهکارِ بدتر از بدترینِ بندگانت
چیزی برای قربانی قدوم پر خیرت ندارم
آرامشی سراغ دارم از لطفت
چند صباحیست رسیده از خزانه ی مهرت
نذر تو میکنم این آرامش را
از من بگیر این دل آرام و بی غم را
بجایش بباران
بباران، باران رحمتت را
بر این کره ی خاکی که گهواره ی بندگان توست
باران رحمتی از آسمان خداییت
برای شادی و آرامش دل آنها که چشم به راه فردایی از امروز بهترند
برای آن ها که امشب آگاهانه دامنت گرفتند
برای آن ها که امشب از گرفتن دامنت غافل ماندند.
برای تو چه فرقی دارد کفر و ایمان ما
تو بباران آنچه لایق خدایی توست
تو خدایی
تو خدایی
تو خدایی
بخداییت قسم که تنها تو خدایی
خدایی کن
خدایی کن
خدایی کن
که یقین دارم ؛
لا حول و لا قوة إلا بالله العلي العظيم
و لا خیر و لا بركة الا من عنده
11 Comments
z..... :560w
امسالمان را سالی خوب کنیم ...
سالی پر از حس خوب
حس خوب یعنی کودک ماندن
حس خوب یعنی تکرار روز تولد
حس خوب یعنی گول نزدن وجدان
... حس خوب یعنی بخشیدن دیگران
حس خوب یعنی برداشتن بار پیرزن همسایه
حس خوب یعنی نوازش دستان مادر
حس خوب یعنی ... See More
562wسالی پر از حس خوب
حس خوب یعنی کودک ماندن
حس خوب یعنی تکرار روز تولد
حس خوب یعنی گول نزدن وجدان
... حس خوب یعنی بخشیدن دیگران
حس خوب یعنی برداشتن بار پیرزن همسایه
حس خوب یعنی نوازش دستان مادر
حس خوب یعنی ... See More
خدایا :
در این سالی که در پیش رو هست
نمیدانم
چه تقدیری مرا فرموده ای
لیکن
... در آغاز طلوع روشن سالی که می آید
کمک کن تا رها سازم زخود
من کوله بار یک هزار و سیصد و افسوس
هزار و سیصدو اندوه
خدایا مهربانم کن
تو چشمان مرا با نور خود بگشا
تو لبخند رضایت را عطایم کن
بفهمان زندگی زیباست
خداوندا !
تو راه سبز ایمان نشانم ده
تو نیکی پیشه ام فرما
که راه حق صبورانه بپیمایم
و هرگز من نباشم از زیانکاران
رفیقا !
مهربانا !
مرا در شط پر مهر گذشتت شست و شویم ده
تو پاکم کن
قرارم ده
کریما دستهای گرم و لبخند محبت را عطایم کن
تو ای نزدیکتر از من به من
اینک مرا دریاب
پناهم ده
تو ذکرت را عطایم کن
که به یادت دلم آرامشی یابد
حبیبا ! قدردان خوبی ام فرما
تو گرداننده دلها و چشمانم
تو ای تدبیر بر هر روز و هر شامم
تو چرخاننده احوال این دنیا
بگردان حال من را سوی آن حالی که میدانی
خداوندا !
نمیدانم چه تقدیری مرا فرموده ای اما
برای مردمان خوب این وادی
عطا فرما
هزار امید
هزار و سیصد آگاهی
هزار و سیصد و نود بهروزی
هزار و سیصد و نود و سه لبخند زیبا را ... See More
562wدر این سالی که در پیش رو هست
نمیدانم
چه تقدیری مرا فرموده ای
لیکن
... در آغاز طلوع روشن سالی که می آید
کمک کن تا رها سازم زخود
من کوله بار یک هزار و سیصد و افسوس
هزار و سیصدو اندوه
خدایا مهربانم کن
تو چشمان مرا با نور خود بگشا
تو لبخند رضایت را عطایم کن
بفهمان زندگی زیباست
خداوندا !
تو راه سبز ایمان نشانم ده
تو نیکی پیشه ام فرما
که راه حق صبورانه بپیمایم
و هرگز من نباشم از زیانکاران
رفیقا !
مهربانا !
مرا در شط پر مهر گذشتت شست و شویم ده
تو پاکم کن
قرارم ده
کریما دستهای گرم و لبخند محبت را عطایم کن
تو ای نزدیکتر از من به من
اینک مرا دریاب
پناهم ده
تو ذکرت را عطایم کن
که به یادت دلم آرامشی یابد
حبیبا ! قدردان خوبی ام فرما
تو گرداننده دلها و چشمانم
تو ای تدبیر بر هر روز و هر شامم
تو چرخاننده احوال این دنیا
بگردان حال من را سوی آن حالی که میدانی
خداوندا !
نمیدانم چه تقدیری مرا فرموده ای اما
برای مردمان خوب این وادی
عطا فرما
هزار امید
هزار و سیصد آگاهی
هزار و سیصد و نود بهروزی
هزار و سیصد و نود و سه لبخند زیبا را ... See More