556w
ұคใ๔ค
(Hi No. 2807334)
ديدى گاهى از همه دنيا سير ميشى!سبک ميشى!همه چيز،همه كس،همه ى لذت ها،همه سختى ها،همه آنچيزهايى كه قلبت رو مى چلانند،همه ى ظواهر و زشتى هاو زيبايى ها...همه تعلقاتت،و حتى همه انهايى كه دلت از ديدن و نديدنشان سرطان دلتنگى گرفته است...همه و همه آنقدر كوچک و كوچک ميشوند كه ديگر به دل نمى آيند و دلت فقط خودش را مى خواهد! خود خودش را!ميخواهى بال دربياورى بپرى در آغوشش
ميخواهى كودک دلت زود بزرگ شود و بتوانى دوان دوان بدوى به سويش
ميخواهى اينجا نباشى! ميخواهى ديگر نباشى!
از همه مردمان!نه كه بد باشند!كه دلت انگار سير ميشود از همگان!
كه بگويى!
خرم انروز كه پرواز كنم در بر دوست!
خرم انروز!
خرم انروز!