568w
AVINDAR
(Hi No. 1726687)
بر دل منآرامش می بارد اینبار
به یمن خبری خوش
از ابرهای آسمان قطره قطره
مرهم می بارد بر زخم های دل
بر سرزمین دل
امروز آفتابی دگر طلوع کرده
دزد تاریکی شب
خواب غفلت را به غارت برده
از پنجره
روشنایی امید
سر در پستوی خانه کرده
در مرداب زندگی
چشمه ای عزم سفر کرده
زیبا گلی به آرامی
شکسته از وسط
دل سنگ بیکسی را
وسعت آسمان می درد تنگی دل
نسیمی که می نازد به عطر بهار
خبر از رضای او دارد انگار
معبود من گویا
قصد لطفی دارد با این گنهکار
میان لشکر تنهایی را
با تن ها تفرقه انداخته
چشمه ی خفته ی دل را
چشم باز کرده
معدن قدیمی دل را
بار دگر
رگه ای از عشق ساکن کرده
از بهر پاکی عشق ناخالص
زرگری عاشق فرستاده
رحمت خداوندم
اینجا
نه در خور لیاقت من
که برازنده ی مقام خدایی
عرض اندام کرده
به حرمت آمدنش
زندگی زنده بودن آغاز کرده
غم و غصه
چند روزیست
راه هر روز را گم کرده
بهار امسال را
به قدومش بهار دل کرده
جانم فدای تو
فدای تو
فدای تو