556w
voroojak_ns
(Hi No. 2736246)
پنجره را باز کردی وگفتی آسمان تا جایی که تونگاه کنی برای توست
پنجره را بستم و گفتم :
من آسمان را دوست می دارم و تصویری که از آن در ذهنم مانده است
اما نگاه کردن به چیزی که در همین لحظه هزاران نفر به آن نگاه می کنند چه لذتی دارد؟
آرام بغلم کردی .دست هایت یخ کرده بودند.گفته بودی رها شوم و از رهایی ام ترسیده بودی
گفته بودی برو و از رفتنم ترسیده بودی . نمی دانی این ترس که سرعتش با ضربان قلبت تندتر می شد،چقدر عاشق ترم کرد .
من شاید هنوز به اندازه ی تو چیزی از عشق ندانم اما همین که نمی توانم به تو فکر نکنم کافی ست تا آسمان قفسم باشد و
رفتن زندانی که احساساتم را حبس می کند و دیگر برم نمی گرداند