567w
Emperatoor
(Hi No. 1496830)
دلت را بتکان...غصه هايت که ريخت،
تو هم همه را فراموش کن.
دلت را بتکان...
اشتباه هايت وقتي افتاد،
روي زمين بگذار،
همان جا بماند.
فقط از لا به لاي اشتباه هايت،
يک تجربه را بيرون بکش!!!...
قاب کن و بزن به ديوار دلت...
دلت را محکم تر اگر بتکاني تمام کينه هايت هم مي ريزد...
و تمام آن غم هاي بزرگ و همه حسرت ها و آرزوهايت...!
باز هم محکم از قبل بتکان...
تا اين بار همه آن عشق های بچه گربه ای هم بيفتد!
حالا آرام تر، آرام تر بتکان تا خاطره هايت نيفتد!
تلخ يا شيرين، چه تفاوت مي کند؟
خاطره، خاطره است.
بايد باشد،
بايد بماند...
کافي ست؟
نه،هنوز دلت خاک دارد.
يک تکان ديگر بس است.
تکاندي؟
دلت را ببين چقدر تميز شد...
دلت سبک شد؟
حالا اين دل جاي "او"ست!
دعوتش کن...
اين دل مال "او"ست...
همه چيز ريخت از دلت،
همه چيز افتاد،
و حالا
و حالا تو ماندی و يک دل.
يک دل و يک قاب تجربه و مشتی خاطره!!
مشتي خاطره و يک "او"...
* خانه تکانی دلت مبارک *