566w
MOHAMMAD REZA
(Hi No. 2154862)
شراب خواستـم...گفت : ' ممنوع است ' آغـوش خـواستم...گفت : ' ممنوع است' بوسه خـواستم... گفت : ' ممنوع است ' نـگــاه خـواسـتم... گفت: ' ممنوع است ' نـفـس خواستم... گفت : ' ممنوع است ' حالا از پس آن همه سال ديکتاتوري عاشقانه.... با يک بطري پر از گلاب آمده بر سر خاکم. و به آغوش مي کشد با هر چه بوسه ، سنگ سرد مزارم را و چه ناسزاوار عکسي را که بر مزارم به يادگار مانده ، نگاه مي کند. و در حسرت نفس هاي از دست رفته ، به آرامي اشک مي ريزد. تمام تمنای من اما... سر بر آوردن از این گور است...!! تا بگویم هنوز بیدارم ...