567w
Emperatoor
(Hi No. 1496830)
دلم تنگ بود، خواستم بنویسم اما نمی دانستم از کجا، از کجای این دلتنگی بنویسم. قلم را برداشتم و شروع کردم.زیبا سلام
زیبا دلم خیلی تنگ است.
نمی دانم حرف هایم را چگونه به گوشت برسانم از پی فرسنگ ها فاصله. آخر سخت است نوشتن دوری از تو.
تمام حرفهایم را در پشت غزل ها و متن ها قایمکی، یواشکی برایت می نویسم حتی بدون آنکه هویت خود را بازگو کنم .
ولی نمی دانم می خوانی یا نه! می فهمی در دلم چه می گذرد یا نه! یا تو هم مثل من سعی در پوشیده ماندن این عشق داری ولی دیدی که من نتوانستم، نمی دانم کار درستی کردم یا نه ولی دیگر نمی توانستم این راز را درون خود پنهان دارم.
حالا من چگونه تو را به حرف دربیاورم، که حتی کلمه ای از تو شاید ادای دینی در مقابل گفته های من باشد یا شاید تو هم مثل من احتیاج به کسی داشته باشی برای دردودل به دورازهمه هیاهوها، همه آدمها.
چه بدانم شاید برای خود دلیلی داری.
اما بدان هر جا که باشی هرجای دنیا قلبم همیشه برایت می تپد و هر جا که تو در آن خوش باشی پیش هرکس، من هم از خوشی تو شاد و مسرورم. شک نکن.
نمی دانم قلبم چگونه طاقت میاورد در برابر این جدایی ولی می دانم که راه عشق پرمشقت است ولی با راضی بودن به رضای خداوند پیش می روم و مطمئنم که خالقمان بهترین تقدیر را هم برای تو و هم برای من رقم زده و می دانم که می دانی غیرممکنی برای خدا وجود ندارد.
پس امیدوار پیش می روم...
567w