559w
سیاوش
(Hi No. 1522431)
خانمان سوز بود آتش آهی گاهی ناله ای میشکند پشت سپاهی گاهی گر مقدر بشود سلک سلاطین پوید سالک بیخبر خفته به راهی گاهی قصه یوسف و آن قوم چه خوش پندی بود بعزیزی رسد افتاده به چاهی گاهی هستیم سوخت از یک نظر ای اختر عشق آتش افروز شود برق نگاهی گاهی دارم امید که به گریه دلت نرم کنم بهر طوفانزده سنگی ست پناهی گاهی