573w
Mehdi
(Hi No. 1481525)
٭بیــــا میخواهم رازی را بـــگویم٭ پــســرها عروسک ندارند،درد دل کردن و حرف زدن را یاد نمیگیرند،نگاه کن فقط بلدند اسبــاب بازیهایشان را پرتــ کنند پســرهــا اشــــک هم ندارند،می ترسند مردیشَــان زیر سوال برود،می شنوی ته صدای فریادشــان گــریــه ای بـــیصداست با یک آغـــوش ساده می شود قلـــب هر مـــردی را به دست آورد نگاهشان کن وقتی گرسنه اند،مریضند،خسته اند،ولی دلت نسوزد برایشان، ببین پدرت وقتی مادرت نیست چقده پیر است! میدانم از پســـرها ناراحتی می دانم. جر زنی می کنند؟بی معرفتند؟حرف بد میزنند؟بازی بلد نیستند!! آنها تقصیری ندارند. کسی نازشان نمی کند،گل سر صورتی به موهایش نزدند،سیلی می خورند که یادشان بماند باید قوی باشند دخترک، پـــســرها نمیشکنند مگر به دست دخترکی همچون تو...