572w
A.m.i.R....
(Hi No. 1623340)
مادرم میگفت شنیدم پسر همسایه خیلی مومن است..نمازش ترک نمی شود،زیارت عاشورا میخواند،روزه میگیرد،....مسجد میرود....خیلی پسر باخداییست........لحطه ای دلم گرفت....در دلم فریاد زدم................باور کنید من هم ایمان دارم.....نماز نمی خوانم.....ولی لبخند روی لبهایه مادرم خدا را ب یاد من می اورد......دستهای پینه بسته پدرم را دست خدا میبینم.........زیارت عاشورا نمیخوانم ولی گریه یتیمی در دلم عاشورا برپا میکند....نه من روزه نمیگیرم ولی هر روز از ان دخترک فال فروش فالی را میخرم ک هیچ وقت نمی خوانمش...مسجد من خونه مادر بزرگ من هست ک با دیدنم کلی دلش شاد میشود...خدای من نگاه مهربان دوستیست ک در غمها تنهایم نمیگذارد...برای من تولد هر نوزاد تود خداستو هر بوسه عاشقانه تجلی او......مادرم.....خدای من و خدای پسر همسایه یکیست....فقط من جور دیگری خدای خود را میشناسم...خدای من دوست انسانهاست نه پادشاه انها....دوستت دارم خدا..
9 Comments
leyla.bk :572w
sh@d¡خدایا... روی تمام آرزوهایم خط"سیاه"بکش! اکنون تنها آرزویم آمدن پیش توست بقیه خیال باطل بودند...572w