565w
firuzan
(Hi No. 1534661)
روزی که بیایی٬همهٔ درها بسته اند...پنجره ها روزنه ایست برای نورخورشید
و دیدن غروب آفتاب...
دیگراز سنگفرشهای حیاط خلوت خبری نیست
جایشان را به گلهای اقاقی ونهال درخت سیب داده اند...
باغچه ام پراز گلهای یاس٬بوی زندگی دوباره میدهد...
گرد گیری کرده ام...
همهٔ این اتاقهای پراز گرد خاطره...
طنین موسیقیِ دلم جاریست در فضای خانه
همان که دوستش دارم...
آری...
من با یک فنجان چای تلخ٬پشت پنجره اتاقم
به تماشای غروب آفتابی مینشینم
که لذت دیدنش را تو از من گرفته بودی...